S elective S

S elective S

برگزیدگان - سردار جنگل سابق
S elective S

S elective S

برگزیدگان - سردار جنگل سابق

خاطرات جنگ خان ها

یه بخش جالب دیگه به این بلاگ اضافه میشه *خاطرات* در این بخش هر کسی هر خاطره ای از این بازی داره رو میتونه بزاره امیدوارم همه تو این بخش فعال باشن تا محیط گرم تری نسبت به قبل داشته باشیم موفق باشید.


برای درج خاطرات خودتون رو عکس بالا کلیک کنید

نظرات 36 + ارسال نظر
Az_________________--_09 چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:58 ب.ظ

سلام دوستان...
جالب ترین خاطره ی این راند من اینه که سه رنک اول بازی و سه رنک آخر بازی منو رد کاربر کردن...
دقیقا سه نفر اول از بالا به پایین و سه نفر آخر از پایین به بالا

Scarface_wls (عارف) چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:11 ب.ظ

جالب ترین خاطره ی من اینه که میخواسم یکیو که تو محافظت بود بلافاصله بعد از بیرون اومدن از محافظت بزنم برا همین 10 دقیقه قبل اینکه از محافظت بیاد بیرون اونجا اردو زدم بعد که از محافظت بیرون اومد دیدم سطحش خیلی با من فرق داره نمیتونم بزنمش

Pantheoon چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:10 ب.ظ

در مورد یکی از خاطراتم بنویسم شاید جالب باشه از ساعت 7:23 صبح یه نفر رو زیر نظر داشتم آنلاین نشده بود اردوی من ساعت 19 خورده ای بهش میرسه مارش رو میزنم دقیقا 1 دقیقه مونده بود مارشم برسه طرف آنلاین شد نه سپاه زدم نه منابع
یکی 2 تا از بچه ها شاهد این موضوع بودن

Pantheoon چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:16 ب.ظ

یکی دیگه از خاطرات من داشتم غارت میکردم مارش چند گانه فرستاده بودم یهو یه پیام از مدیریت اومد گفت اختلاف سطح با فلان مختصات فلان قلعه دارید مارش شما به قلعه بازگردانده شد یعنی اینم میگن شانس؟؟؟؟
این همه مدت یارو آنلاین نشده بود همینجوری تا ما مارش غارت فرستادیم وحی الهی واسش نازل شد بیاد خانوارز که ما غارتش نکنیم

bellatrix-lestrange چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:16 ب.ظ

man ba ye nafar kal kal dashtam
kheyly behesh hamle mikardam hamash jakhali midad
migoft to hich vaght nemitoni mano bezani
hameye bache haye ghabile azarbayjan ro acce man bazy mikonan
ye rooz online shodam didam
bah bah
gozareshe nabard daram
SHOMA DAR YEK NABARDE HAMASI BE ONVANE MODAFE PIROOZ SHODID
yani leh shoda leh
hameye paksazi haro khodam zadam
bad behem payam dad
nabarde khobi bod manke ghodratamo behet neshon dadam hala nobate toe ke neshon bedi chi to chante dari

mano moeino reza onghad khandidim

(iman94(amir-94 چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:52 ب.ظ

منم به یکی حمله کردم جاسوسیش رو کردم از هر منابع40کیلو منابع داشت کلا 160کیلو 4ساعت تو راه بودم وقتی8دقیقه مونده بود برسن ارگ ساختم اختلاف سطح بجود امد و پیام امد اون موقع منم3تا نجیبم مرده بود برای من منابع واقعا خود طلا بود 8دقیقه مونده بود برسنا خریت کردم
پیام امد و افرادم برگشتن الانم که الان واقعا ناراحتش

نعیم پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:22 ق.ظ

خاطره؟؟! خاطره؟!
برای شروع یه خاطره کل کل آمیز

یه یارو ای بود تو دن 2 با کلی منجنیق رفته بود زده بود به یه بیچاره ای نهایت کاری که کرده بود پناهگاه و توالت قلعه رو آروده بود پایین =))))))

همون یارو اومد دن 6 من بهش حمله کردم تو حمله سوم توالت قلعه که سهله فرمانداری 4اِش ریخت پایین =)))))

moriatti پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:11 ب.ظ

alan reza miad khatereie ke hame ye 10bari shenidimo minvise :D

(((((((((((((((((((((((=
مهشید؟؟!!!!

bellatrix-lestrange جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:11 ق.ظ

hamon mahshido migi mostafa?

رضا ما منتظریم بیای اینجا به همه ما توضیح بدی

نعیم جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ق.ظ

عاقا یکی بگه این جریام مهشید چیه؟!

وای خدا ((((((((((((((((((((((((((((((((((=
نعیم جان هر کی که دوست داری ول کن (((((((=

نعیم جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:23 ب.ظ

باو مارو روشن کنین این چه وضعیه آخه
مهشید کیه؟!؟

بچه های محل ما به Banshi میگن مهشید =)))))

نه اون فرق میکنه بر میگرده به Dota این بر میگرده به خانوارز

metall3r شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:35 ب.ظ

خاطره منم که تکراریه
هه هه هه
نعیم مهشید برای دن 1 بود
بچه هابگم باقیشو ؟؟؟؟؟؟؟

آره بگو بهش خیلی دوست داره بدونه D:

bellatrix-lestrange شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:09 ب.ظ

na moein be dota rabti nadare
dota az on ahfsaneye eskatlandi gerefte ino hala barat tozih midam

naeim mahshido bikhial sho mitarsam biad ranke yeko azat begire

معراج جان من بنشی رو کار ندارم گفت ما به بنشی میگیم مهشید من گفتم اون واسه دوتای که اسم بنشی رو گذاشتن مهشید افسانه شو که نمیگم
رضا مثه اینکه میخواد بیاد بقیه شو بگه (((((=

metall3r یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:55 ق.ظ

نعیم یه بانویی بود تو دن یک باهاش آشنا شدهبودم
نزدیک قلعه من بود اول راند
خلاصه بعز از زدنش اومد بهم گفت بازی رو یادم بده
اون ران تگم کردمش همه رو یاددادم
بعداز اون چند تاراند مدال آورد
بعدپیام درون بازی داد بهکلدن 1 که بازی رو مدیون منه
پولم میخواست بهم بده دیگه تا این حد
هه هه هه

bellatrix-lestrange یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:47 ق.ظ

bego dg reza jon belabemon kardi

metal_korn یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:49 ب.ظ

خاطره ی بدی که از خانوارز دارم این بود که با این معین آشنا شدم الان3/4 ساله ولمون نمیکنه :دی
خاطره خوب هم ندارم , خانوارز کلا خاطره خوب نداره
رضا خاطره ندا رو تعریف کن که دیگه تکراری نشنون

والا تا اونجا که بچه ها میدونن تو ول کنمون نیستی

metal_korn یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:40 ب.ظ

یه خاطره متوسط هم دارم که با رضا آشنا شدم
رضا به اندازه ی معین چیز نیست

reza998 دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:59 ق.ظ

من تازه دو،سه ماهه که اومدم به بازی اما یکی از خاطرات بدم اینه که یه بار شهاب(azz) بهم حمله کرد هر چی سرباز داشتمو کشت عصابمو خورد کرد یه چندتا پیام بهش فرستادم باهاش کل کل کردم عصابش خورد شد واسه همین 4 ، 5 روز پشت سر هم بهم حمله میکرد ( روزی سه بار ارتشش رو میفرستاد ) من به غلط کردن اوفتاده بودم اما خدا رو شکر توی دو روز مخشو زدم که بهم حمله نکنه وگرنه میخواستم برم گزینه شروع مجدد رو بزنم

hsaremi دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:40 ق.ظ

اگه تو فروم بازی فعال بوده باشید قطعا اسم روح نینجا ر شنیدید
یکی از اساتید مسلم سبک و غارت و کسی که کاراش رو حساب کتابه
خیلی خیلی بازیش خوبه اما خب قبلا با هم خیلی کل کل داشتیم اون موقع با کسانی بودم که جو بدی نسبت به روحی برام ایجاد کرده بودند و باعث شده بود باهاش زیاد کل کل کنم
خلاصه یه راند دن 1 رنک 3 بود یه اکانت گیر آوردم و یه شب که خوابید رفتم 6 تا قلعه ازش گرفتم اومد زد بیکاری و دیگه بازی نکرد و همین باعث رفاقت ما با هم شد
روحی اینقد با جنبه بود که نه مثل بعضیا فوش و دری وری بگه و ... بجاش با هم دوست شدیم
این یکی از بهترین خاطرات تو بازیه

Pantheoon دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:06 ب.ظ

والا ما هم از این خاطره ها زیاد داریم 2تاشو میگم اینجا
توی دن 5 راند 2 یه پسره دقیقا یادم نمیاد اسم اکانتش تو تایم آف بهم مارش داد کل منابع منو خالی کرد سپاهم روی قلعه یکی از بچه ها حمایت بود بگذریم از اینکه دقیقا همون روز سپاه حمایت منم خورد بعد چند روز وقتی ریکاوری کردم تو تایم آف پیشش اردو زدم دیدم ارتش نداره و پر منابع ست از صفحه دسکتاپ عکس گرفتم اینقدر موندم تا آنلاین شه وقتی آنلاین شد عکس رو فرستادم براش گفتم الان خیلی مدته اینجا اردو زدم میخوام بهت بگم که من برای سپاه میام تو برای منابع خلاصه کلی با هم حرف زدیم و گفت نه من نمیدونستم سپاهت نیست و وگرنه نمیزدم اصلا اینجور آدم نیستم و اینجور حرفا بعد یه قرار گذاشتیم سپاه به سپاه بزنیم بعد چند روز بازم حمله کرد قلعه خالی سپاه منو غارت کرد رفتم بهش پیام بدم دیدم رد کاربر شدم من شاید بیرون بازی یه کسه دیگه باشم ولی تا توی این بازی هستم به کسی اعتماد ندارم و معلومه با دیدن اینجور چیزا توی بازی رفتارم تغییر میکنه دارم روز به روز همین کارارو به چشم میبینم حتی بیشتر و بیشتر از قبل البته بگذریم از اینکه اتفاق های بدترشم دارم تجربه میکنم
یکی دیگه از خاطراتم هم بد نیست بشنوید من راند رو 2 هفته دیرتر استارت زدم یکی که نزدیک من بود و من صفر بودم اون سطحش دقیق یادم نمیاد چند بود ولی بالا بود خلاصه ازش زدم بالا یه شب دیدم بهم پیام داده آیدی یاهو گرفت بیاد با من حرف بزنه اون شب رو تا 3 4 ساعت با من حرف زد که دادش بیا با هم بریزیم سر فلانی با هم رفیق باشیم من خوشم اومد از پیشرفتت منم قبول کردم دیدم بچه با مرامیه ساعت دور و بر 4 صبح بود رفتم یه چرتی بزنم ساعت 6 7 صبح اومدم دیدم یه گزارش نبرد دارم دیدم همونی که این همه ساعت با من چت کرده و حرفای رفاقتی و با مرامی زده تو زرد از آب در اومده البته چون ارتش من از اون بیشتر بود خورده بود ازم ولی بحث زد و خورد نبود بحث سر اینه که توی خانوارز از اینجور آدما زیاده اینا خاطراته خوب منه و ازش خیلی چیزا یاد گرفتم اینکه هر کسی ادعای با مرامی داره باید بیشتر بترسی ازش

hsaremi سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:51 ق.ظ

معین خاطرات قشنگی داشتی قبلا هم برام گفته بودیشون و من میدونستم اینا رو
از اینا زیاده
دقیق یادمه راند 12 دن 1 همین بلا سر منم اومد بین یه قبیله بودم که همشون رو میزدم و شبا همش آن بودم
طرح رفاقت ریختن و منم دیگه نزدم و رفتم بخوابم همون شب کل قبیلشون بهم مارش با نجیب زده بودن و با اون همه مارشی که زده بودن 1 قلعه گرفته بودن
اونم میتونستم پس بگیرم اما از نامردیشون دلم شکست گفتم برم بهتره روز 9 بازی بود دقیق یادمه 90 ک ارتش داشتم (10 ایکس بود دن 1 نه مثل اینجا سرعت 1 ایکس )
خلاصه زدیم بیکاری و رفتیم پی زندگی تا باشه از این نامردیا زیاد دیدیم



اما یه خاطره جالب دیگه که دارم یکی از بهترین رفقام اسمش محمد هست تو بازی و فروم با اکانت dark.side بازی میکنه
راند 17 دن 5 رفتیم قبیلمون (چمپیونز ) رو بردیم 2 هفته مثل همیشه بازی کنیم
سر شانس افتادیم کنار هم
بهش گفتم بیا تو قبیله محمد میزنمتا :)) گفت فردا میام
همین که داشتیم تو یاهوو چت میکردیم گفتم محمد دارم میام و میزنم و خلاصه هم من زدم هم اون کلی زدیم تو سر هم
مارشمون میرسید به هم و بجای ناراحتیا با هم میخندیدیم
بازی مزش به همینه بعضیا بازی رو زیادی جدی میگیرن اون بحثش جداست

آره کاش همه همینطوری که میگی بودن داش حسین

metal_korn سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:27 ق.ظ

همه مثل من نیستن معین جان که 4 سال پات بسازن :دی

Scarface_wls (عارف) سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:38 ب.ظ

یعنی از منم الان میترسی معین؟
یه موقع دیدی با من رفیقی اومدم بهت حمله کردما حواست جمع باشه

bellatrix-lestrange سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:21 ب.ظ

aref joon shoma ke mikhay be ezraeel hamle koni
chi shod hala resid be moein
aioha nas aref forsat peyda kone koleselectiveso ba khak yeksan mikone

aref toro khoda be man ye ki rahm kon boro on gonde haro bezan khob?

Scarface_wls (عارف) چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:02 ق.ظ

نه معراج جان تورو چرا بزنم من فقط معین و نعیم و امیر رو میزنم همین کافیه برا اینکه قدرتمو نشون بدم

ehsan چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:00 ب.ظ

با سلام شاید ما تو قبیلتون نباشیم اما تو یه دنیا باهاتون بازی میکن شایدم بشناسیم گرچه میترسم بزنید مارو بترکونید
با اجازه ما خاطراتتنو خوندیم اونقدر خان ورز بازی نکردم اما هیچ آدمی مثل یه آدمدیگه نیست هرکس بی معرفتی میکنه خوب این باعث نمیشه که همه بی معرفت باشن اسم من هم تو دنیای 6
ehsan0281هست بچه قزوین هم هستم
ببخشید فوضولی کردیما شرمنده

درسته عزیز آدم با آدم فرق میکنه ولی بعضی اوقات اینقدر فرصتت کمه که نمیرسی به کسی اطمینان کنی چون ممکنه تو این فرصت کم اطمینانت به پای نابودیت تموم شه واسه همینه که تر و خشک با هم میسوزن
درسته این یه بازیه دیدن بی رحمی تو این بازی تنها نتیجه ش 5 دقیقه عصبانیته
ولی بیایم تو دنیای واقعی که فرصتمون زیاده تر و خشک و از هم جدا کنیم

maziar.rafiei سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:37 ب.ظ

جالب ترین خاطره من این بود که من با یه نفر کل‌کل داشتم.کلی هم به من فحش داده بود منم هی بهش حمله می‌کردم.به بچه‌های قبیله گفته بودم بزننش ولی جالبه چند روز آخر ما با هم دوست شدیم

مجید شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:19 ق.ظ http://number19.blogfa.com

یه بار هم بود که یکیو غارت کردم. بعدش اومد گفت حرومت بشه هر چی برداشتی
داشتم فرشو گاز می زدم. اصن یه لحظه خواستم بهش منابع ارسال کنم

امیرحسین (ariuoo.barzan) چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:12 ب.ظ

جالب که چه عرض کنم.

یه روز اومدیم غارت کنیم این امین که بغلمون بود یه پاپاسی نزاشته بود واسمون بمونه .

هیچی دیگه ضربه ی روحی شدیدی خوردم.

رضا سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:03 ب.ظ

آقا یه خاطره توپ بهتون بگم حال کنید

یه زمانی بود که من تو سلکتیو نبودم و این سونیا بغل دستم روزی چند بار منو میزد،
صادق امد یه پیام به عزرائیل داد باهاش دوست شد،منم ازش درخواست کمک کردم
حالا نمیدونم اکبر بود یا نعیم،
برام حمایت گذاشت

اقا این سونیا بهم حمله کرد ترکیدا،قشنگ ترکیدهنوزه هنوزه دارم بهش فک میکنم خندم میگیره

بهش پیام دادم گفتم کوچولو،دگ جواب نداد،بعد یه مدت نیرو ساخت دوباره اتک داد بهش گفتم دفه قبل که یادت نمرفته بازخانی کرد تا آخره سرور هم اتک نداد

رضا سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:06 ب.ظ

یه چند روز پیش تو همین سرور یه یارویی فک کنم پویا64 بود بهم مارش 4 ساعتو نیمه داد

تو پیامای عمومی مسخرش کردم که یدفه دیدم داش اکبر بهم پیام داد کیه چقد نیرو داره خلاسه یجور برنامه ریزی کردیم 1 دقیقه قبل ازینکه بهم بخوره حمایت رسید،
سارو خورد ترکیئد

منم بعدش یه پیام فاتحه براش فرستادم

ماکان چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:20 ق.ظ

سلام ..

دیروز که برا اولین بار رفتم بازی کنم
سطحمو تا 2 آوردم بالا خیلی جالببود بازیش برام ..
با یه اکانت enemy.dead اومده بودم
منتظر پر شدن منابع بودم که نمیدونم چی شد از سر ندونم کاری زدم حالت بیکاری و دیگه نتونستم دوباره وارد ارگ و بازی شم ..
آخه اینم شانسه ما داریم ؟
هیچ راهی هم نتونستم پیدا کنم که اکانتمو از حالت بیکاری خارج کنم مگه اینکه سکه بدم اونم بعد 2 روز

اگه راهی صراغ دارید بهم بگید ...
الان دارم با یه اکانت دیگه سعی میکنم که هنوز سطحی دریافت نکردم

دوست عزیز به دنیای اعتیاد آور خانوارز خوش اومدی
سکه بدی سریع میتونی از حالت بیکاری در بیای

ماکان چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:22 ب.ظ

واقعا هم اعتیاد آوره .. دوست گرامی
پس همش 3روزه ..
حیف که با اون اکانت نمیتونم به قبیلتون وارد بشم ..
یه اکانت جدید ساختم فعلا ..
با اسم alamas با شوالبه میرزا کوچک خان

مرسی از کمکت...

منو اگه میشه تو دنیای 27

راه بدید به قبیله ...

درخواست دادم ...
الانم آنلاینی :D
درخواست را بپذیرید ..
سطح 2 هستم ..تازه امروز شروع کردم

با 2 تا اکانت 4 سطح رفتم ... خداییش اگه حالت بیکاری فعال نمیشد سطح 4 بودم با اون اکانت

فعلا عضویت قبیله به حداکثر رسیده (20 نفر)
در ادامه بعد از تغییرات توی لیست اگر پیشرفت خوبی داشته باشی حتما در خدمتیم

سجادکبیر جمعه 22 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:38 ق.ظ

همونی که سطحش صفره بنداز بیرون ما رو راه بده دیگه
نصف جونم کردی

دوست عزیز اگه پیشرفت خوبی داشته باشی در اولین فرصت

سجادکبیر جمعه 22 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:36 ق.ظ

منو راه بدید تو قبیله چی میشه خب قول میدم پیشرفت خوبی داشته باشم نمیشه ظرفیت اعضا رو ببری بالا؟

هر قبیله تا سقف 20 نفر میتونه عضو بگیره این قانون بازیه نه من

mr.stark شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 04:45 ق.ظ http://hojjatmoazedian.blogsky.com/

سلام استارکم راند 3دنیا34 امیدوارم بازم ببینمتون تو این بازی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد